شعرهای زندهیاد عبدالرضا حیاتی کتاب شد
تاریخ انتشار: ۳ دی ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۴۲۴۹۷۶
ایسنا/خوزستان مجموعه شعر زندهیاد عبدالرضا حیاتی، نویسنده و هنرمند خوزستانی، با عنوان «به خانه نمیرسی» چاپ و منتشر شد.
این کتاب دربرگیرنده ۵۲ شعر است که به گفته خانواده شاعر در ۲۰ سال اخیر سروده شدهاند. همچنین نمایشنامههای این نویسنده فقید بیش از این توسط انتشارات امیرکبیر به چاپ رسیدهاند.
به گزارش ایسنا، عبدالرضا حیاتی دی ۱۳۹۸ از دنیا رفت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
همچنین از حیاتی چندین نمایشنامه و مجموعه شعر بهجا مانده که به زودی چاپ و منتشر میشوند.
مجموعه شعر ۱۰۲ صفحهای «به خانه نمیرسی» را نشر خوزان در ۵۰۰ نسخه روانه بازار کتاب کرده است.
شعری از کتاب:
به آسمان نگاه نکن
چون پرواز
فقط انعکاس یک خاطره
در چشمان بارانی توست.
امیدی هم به سوسوی فانوسی نبند
که در یک شب تردید
تو را به سوی خود به دروغ میخواند.
به گزارش ایسنا، به مناسبت سالگرد درگذشت حیاتی یادداشتی از منصور مرید، شاعر و منتقد ادبی درباره این کتاب در ادامه میآید:
عبدالرضا حیاتی؛ بازیگر لحظهها
شاعر که میگوید «به آسمان نگاه نکن»، «امیدی هم به سوسوی فانوسی نبند»، «از آینههای روبهرو میهراسم»، «از برجهایی که ستارهها را از تماشای چشمانم دزدیدهاند بیزارم»، از چه میگوید؟ عبدالرضا حیاتی شاعر شکست و پیروزی، فریاد و سکوت، مرگ و زندگی، جمع و تنهایی است. از رفتن نمیهراسد، از شکست نمیگریزد، پیروزی برج بلندی نیست که بعد از فتحاش در آن بنشیند. زندگی را با همه تضادها و تناقضهایش میپذیرد. به همان اندازه که از «غربت پرستوها» نگران است از «عبور متراکم مردان بیسر» در کوچههای یخی یخ میزند. حیاتی همه جا هست ولی هیچ جا نیست. او را میتوان در «حلقههای دود سیگار»، «انبوه عزاداران»، «سایهای در شب مهتاب» و «نعش کبود زندگی» دید. جای دیگری هم هست: «بوی عود»، «دروازه صبح»، رنج و درد، آسمان و زمین، هوا، خاک، سبزه. شاعری آرمانخواه، بیقرار، مضطرب، چشمبهراه، در راه، نه اهل نشستن و گریستن و حرفهای گندهگنده زدن. سکوتش سرشار از فریاد، فریادش سکوت و صبر ایوب. میراث رسیده به او رنج و درد بود. گاه که به فغان میآمد فریاد میزد: «به فکر سبزی سرت نباش وقتی زبان در کامت سرخ میچرخد». هشدار میداد، آژیر قرمز را به صدا درمیآورد: «مثل بمب ساعتیام، زمانی به انفجارم نمانده است». حیاتی مدام در حال سفر است، از بیرون به درون، از درون به بیرون. کتاب «به خانه نمیرسی» شعر نیست، زغال افروختهای است که آتش به جان خواننده میزند. جزر و مد زبان، عصیان و سکوت، خاموشی و فریاد را همزمان در خود دارد. حیاتی جان آزادهای بود که مرگ را به سخره میگرفت، همچنانکه زندگی را. مرزی بین آنها نمیدید. زندگیاش همانی بود که مینوشت. آنچه هم مینوشت همانی است که پیش روی خواننده است. از مصادره شدن به همان اندازه نفرت داشت که از مصادره کردن. مدام در حال پرسه زدن در قلهها بود. دل در جستوجوی مردی میبُرد که از غبار چهرهاش آینه میبارید. قدر واژهها را میدانست. کیمیاگر واژهها بود. واژهها را ورز میداد، آنگاه در ساختاری منسجم در شاکله شعر آنها را نقش میبست. شاعر بود. نقاش بود. خوشنویس، نمایشنامهنویس، اهل فیلم و تئاتر و داستان. زندگیاش صحنه اصلی همه اینها بود. تلاشهایش قبل از این که بر بوم نقاشی باشد، بر قلب آدمها، در قلب زندگی بود. چنانکه خود میگوید: «من بازیگر لحظههایم».
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: استانی فرهنگی و هنری مجموعه شعر شاعر کتاب عبدالرضا حیاتی عبدالرضا حیاتی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۴۲۴۹۷۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
نظامی گنجوی شاعر شهیر تفرشی
به گزارش خبرگزاری صداوسیمای مرکز اراک؛ نظامی گنجوی شاعر و حکیم ایرانی است که بعضی کشورهای جدیدالتأسیس اطراف برای هویت تراشی برای خود مدعی غیر ایرانی بودن او شدهاند در حالی که این شاعر ایرانی با استناد به اشعار نظامی و البته تأیید سازمان جهانی یونسکو در خانهای در روستای «تا» به دنیا آمده و زندگی داشته است.
مهمترین این مستندات، اشعار نظامی در دلتنگی برای طاد بود: «چو در گرچه در شهر گنجه گُمم، ولی از کهستان شهر قُمم/ به تفرش دهی است «تا» نام او، نظامی از آنجا شده نامجو»
روستای «تا» روستایی آراسته و زیبا با کوچههای سنگفرش و هوایی دلانگیز است که علاوه بر اینکه زادگاه حکیم نظامی است بلکه اولین روستا در کشور است که کوچههایش به اسم یک فرهیخته اسم گذاری شده است.
تکیه روباز تاریخی، مسجد جامع در کنار خانه حکیم نظامی و طبیعت این روستا از جاذبههای آن است.
از آثار حکیم نظامی میتوان به مثنویهای عاشقانه مثل خسرو و شیرین، لیلی و مجنون و هفتپیکر اشاره کرد که در اوج زیبایی به زبان فارسی سروده شده است.